۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

24 خرداد

تقلب در انتخابات اخير، امري نسبتاً قابل پيش بيني بود. اما هيچ كس گمان نميكرد با اين وقاحت و اينقدر علني و آشكار تقلب كنند و از اين غافلگير كننده تر كودتايي بود كه از ديروز صبح سازماندهي شده بود. با توجه به اينكه چندي پيش طيف عظيمي از مردم به خيابانها آمدند و ضمن ابراز خشم و اعتراض به سياستهاي دولت نهم، حمايت خود را از مهندس موسوي اعلام كردند (كه دست كم نيمي از اين عده درواقع پشتيبان و نيروي فعال اصلاحات است) دولت براي سركوب اعتراضات حتمي الوقوع دو تدبير اساسي انديشيد. يكي نيروهاي نظامي زيادي را از نيمه هاي شب پس از انتخابات، در خيابانها و ميادين مستقر كرد كه با ايجاد فضاي رعب و وحشت، تعدادي را از آن جمعيت انبوه حاميان موسوي بكاهد، دوم تمامي بسيجي ها و مزدورانش را با لباس هاي معمولي بسيج كرد كه در شهرها شلوغ كنند و پيروزي احمدي نژاد را جشن بگيرند كه با تظاهر آنها بعنوان اكثريت يا جزئي از آحاد مردم، عده ي ديگري را نيز، از نيروهاي مردمي و رأي دهندگان به موسوي فريب دهد و از اعتراض آنها جلو گيري كند. اين برنامه كه از دقايق اوليه صبح روز شنبه 23 خرداد بطور گسترده در تمامي شهرهاي بزرگ ايران پياده شد، مطابق با انتظار دولت، تضميني براي پيروزي اين تقلب است. زيرا در تجمعات مردمي، متفرق كردن عده ي زيادي معترض، ولو اينكه هيچ كاري هم نكنند و فقط بايستند، بسيار دشوار تر است تا سركوب عده ي كمتري كه شايد بسيار خشمگين تر باشند و مقاومت كنند. همانطور كه در تحليلم از موج سبز گفته بودم، ملت ما سالهاست كه در يك دور باطلي افتاده كه هر چند سال يكبار حركتهاي تند ناشي از احساساتي را انجام مي دهد و تا مدت زيادي پس از آن، سكوت سنگيني بر فضاي جامعه حكمفرما مي شود، و تنها راه برون رفت از اين دور، بالارفتن آگاهي است. متأسفانه در همان موج، قشر آگاه در اقليت بودند و اگر شرايط به همين نحو ادامه يابد، تنها همين قشر در صحنه باقي خواهند ماند كه چون تعداد قابل توجهي نيز نيستند، به سرعت سركوب مي شوند، و اين كودتا نيز ادامه اش مانند تمام مشابهات تاريخي اش خواهد بود. همچون كودتاي 28 مرداد كه پس از آن تا سالها در جامعه فضاي امنيتي و ترس حاكم بود و رهبران اصلي را هم از ميان مردم خارج كردند، مانند مصدق كه تبعيد شد و فاطمي كه زنداني و در نهايت كشته شد و... و از سوي ديگر يكي از لازمه هاي اصلي ديكتاتوري، نگه داشتن مردم در جهل است، چون بعدها براحتي ميتوان احساسات آنها را كنترل كرد كه اگر روزي در حمايت از كسي شعار مي دهند، ديري نگذرد كه بر ضد او و راهش نيز براحتي شعار دهند، و اين هم از تبعات استبدادي است كه در صورت پيروزي دولت در اين كودتا بر كشور حاكم خواهد شد و ما را بيش از پيش در آن دور باطل فرو خواهد برد. اما آنچه كه گمان مي كنم ميتواند سرنوشت را جور ديگري رقم بزند (جدا از احتمال حمله ي آمريكا كه يك عامل خارجي است)، قدرت گرفتن بخشي از نظام است كه به مرور از تصميم گيري هاي تأثير گذار و اداره ي كشور به كنار رانده مي شود. هرچند حامي اصلي اين تقلب و كودتا خامنه اي است، اما اين روشي كه او از اينجا پيش گرفته، نه تنها بين سران حكومت، بلكه بين مردم نيز شكاف عميقي ايجاد خواهد كرد و اين هرچند منابع كشور و منافع را منحصراً در اختيار باند و جناح او قرار خواهد داد، ولي در آينده قطعاً به ضرر آنها تمام خواهد شد. حتي اگر هاشمي و ديگر رؤساي حكومت هم نتوانند در مقابل جناح حاكم بايستند و به سرنوشتي مانند كساني كه اول انقلاب از صحنه ي تصميم گيري و قدرت رانده و حذف فيزيكي يا معنوي شدند دچار شوند، اما چنين رويه اي در هر حكومتي همواره دايره قدرت و مزدوران آن را كوچك و كوچك تر كرده و در مقابل روز به روز به اكثريت تحت ظلم افزوده است كه مسلماً با افزايش اين اكثريت، قشر مبارز و آگاه نيزافزايش خواهد يافت و اين پتانسيل نهان، چون با رانده شدن تدريجي افراد از دايره ي قدرت و منفعت مركزي، نفوذ عاطفي (نه فكري) بيشتري ميان مردم پيدا مي كند، در نقاط حساس و سرنوشت ساز تاريخي ميتواند كاملاً جو را بدست بگيرد (همانطور كه در انقلاب 57 چنين شد و در آينده ي ايران ميتواند با يك ريفرم يا كودتاي احتمالي نظامي يا مشابه اينها، هدايت فكري جامعه را بدست گيرد). اما آنچه در اين مقطع حساس اهميت دارد اين است كه بتوانيم همديگر را از لحاظ فكري و روحي تغذيه كنيم و آن جمعيت عظيمي كه حول اصلاحات پديد آمده را در صحنه نگه داريم و نگذاريم كه براي مدت نامعلومي، كشور در قهقراي سركوب و استبداد فرو رود. زيرا در زماني كه تمام دنيا رو به پيشرفت است، بخش مهمي از زندگي يكايك ايرانيان به تباهي كشيده خواهد شد و نه تنها براي هيچ فردي نمي توان اين زمان سوخته و شايد هم اين عمر از دست رفته را باز گرداند، بلكه لطمه و خسارتي كه به ايران وارد مي شود قطعاً به مراتب از اين چهارسال بدتر خواهد بود و صدمات شديدي كه در اين دولت نهم به كشور وارد شد، بسيار گسترده تر و شديدتر خواهد شد كه جبران آن شايد ديگر به عمر ما كفاف ندهد و اين رويه ميتواند حتي به نابودي ايران و تجزيه آن بيانجامد. پس هوشيار باشيم و به مصيبت فعلي مان عادت نكنيم كه حوادث بسيار بدتري نيز مي تواند به دنبال داشته باشد.