۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

سرنگون سازى رژيم فاشيستى

قبل از اين بحث، بايد دربارۀ يك موضوع گفتگو كنيم و آن اينكه: بفرض اين رژيم سرنگون شد. چه رژيمى بايد روى كار باشد؟ به نظر من اگر واژۀ "اسلامي" را از جمهورى اسلامى برداريم، گزينۀ خوبى خواهد بود. اما در عمل به اين معنى است كه دستگاه تبليغاتى و مفتخورى آخوندها كلاً برچيده شود، حوزۀ علميه تعطيل شود، هر شهر فقط 1 مسجد داشته باشد، در قانون هيچ فرقى بين مسلمان و غير مسلمان گذاشته نشود، احكام جزايى و... بر طبق قوانين كشورهاى پيشرفته تدوين شوند، ولايت فقيه و هرگونه ديكتاتورى مشابه هم در قانون اساسى وجود نداشته باشد. يك جمهورى "واقعي".
اما چگونه اين رژيم را سرنگون كنيم؟ ببينيد، قبل از انقلاب احزاب مختلفى كه بسيارى از آنها كاملاً مخالف شاه و رژيم شاهنشاهى بودند بصورت نيمه علنى فعاليت ميكردند. احزابى مانند توفان، راه كارگر، توده، مجاهدين، سومكا، پان ايرانيست، نهضت آزادي، زحمتكشان، فداييان خلق و... خيلى احزاب ديگر كه الآن در ذهنم نيست. آنها در آن زمان مرتب هر روز يا حداقل هر هفته مجله و روزنامه بين مردم پخش ميكردند، جزواتى چاپ ميكردند و با قيمت تمام شده به دست مردم ميرساندند (كه همين الآن كمد من پر از جزوات انتشارات توده هست)، براى تصميم گيرى ها و جهتگيريهاى اساسي، دفتر مركزى و شوراى حزبى داشتند، بين خودشان تشكيلات مفصلى داشتند، بعضاً داخل ادارات و مراكز دولتى و ارتشى هم نفوذ داشتند، اعتصابات همگانى و راهپيماييها را شكل ميدادند و خلاصه نقش بسيار فعالى در عرصۀ اجتماعى داشتند. از هركس ميپرسيديد چند نفر از اطرافيانش را سريعاً ميتوانست نام ببرد كه عضو فعال حزبى باشند.
خب ميدانيم كه امروز ديگر هيچ اثرى از هيچ حزب فعالى در ايران نيست. حزب هم شده فقط "حزب علي"! وقتى انتر ميمونى مثل احمدى نژاد اينطور به مردم توهين ميكند و مخالفانش را بزغاله خطاب ميكند، وقتى نيروى انتظامى وحشى ميشود و رئيس قوه قضاييه كه مثلاً حافظ رعايت قانون است ميگويد همه كسانى كه احمدى نژاد را به رسميت نميشناسند اغتشاشگر و آشوبگرند و دستور ميدهد در زندان آنها را شكنجه كنند و بكشند و در گورهاى دسته جمعى دفن كنند، تنها كارى كه از دست مردم بر مى آيد اين است كه يكسرى بطور پراكنده تظاهرات كنند و بعد هم كه حكومت خون عده اى را بر زمين ريخت، روز به روز از تعداد تظاهركنندگان كاسته شود و بقيه مردم يا بنشينند و باهم به سران جمهورى اسلامى فحش دهند، يا سر نماز خامنه اى را نفرين كنند، يا منتظر ظهور آقا بمانند، و يا اينكه كاسه كوزه شان را جمع كنند و تشريف ببرند خارج براى يك زندگى بهتر.
اما اينها كه راه حل نيست. با حرص خوردن و فحش دادن هيچ مسئله اى حل نميشود. خارج رفتن براى فرار از خطر هم دور از انسانيت و نشان از بزدلى است. اين كشور خانۀ ماست. شما اگر به خانه تان حمله كنند و اموالتان را غارت كنند و به مادرتان تجاوز كنند از خانه در ميرويد كنار خيابان ميخوابيد؟ مردن به اين نوع زنده ماندن شرف دارد بخدا. آديمزاد كه فقط براى خوردن و خوابيدن آفريده نشده. اگر من و شما بخواهيم تا لحظۀ مرگ بخوريم و بخوابيم، مرگمان با مرگ آن گوسفندى كه در چراگاه همين كارها را (حتى شايد هم بهتر) انجام ميدهد چه فرقى خواهد داشت؟ زندگى براى ايرانيان مهاجر، اينطور كه تعريف ميكنند، عبارت است از خوردن، خوابيدن، تفريح، كار. اينجا زندگى عبارتست از خوردن، خوابيدن، كار. البته اينجا تحقير هم ميشويد، آنجا كمتر. اما هيچكدام از اينها زندگى نيست. آدميزاد با "فرهنگ" و با "ارزشهايش" زنده است. دقيقاً مثل ماهى كه با آب زنده است.
خب پس بياييد ببينيم كه اين آخوندهاى كثيف را چطور سرنگون كنيم: يك راه اين است كه دست به دامان آمريكا و اتحاديه اروپا بشيم كه آقا شما را به خدا كه بيايد مملكت ما را از دست اين بى پدرها نجات دهيد. مثل عراق و افغانستان. كه به نظر من راه مطمئنى نيست. اولاً از كجا معلوم كى آقاى آمريكا ميخواد بياد اينها رو سرنگون كنه؟ از كجا معلوم تا اون موقع اينها بمب هسته اى درست نكرده باشند؟ ثانياً خود آمريكا هم چندان سابقۀ درخشانى در كارنامۀ حضورش در ايران ندارد. در كودتاى 28 مرداد، همين آمريكا بود كه حكومت مصدق را برگرداند و بعدها به شاه خط داد كه اراضى را تقسيم كند و مسجد و حسينيه بسازد و دم انقلاب هم كارتر بود كه به شاه گفت بايد به مردم آزادى دهد و خمينى را در قلب اروپا نگهدارى كردند و با تشريفات به ايران فرستادند و هيچ نظارت بين المللى هم به آن انتخابات 12 فروردين 1358 با آن دو گزينۀ مسخره اش كه به همه چيز شبيه بود جز انتخابات براى تعيين سرنوشت يك ملت و نسلهاى آينده اش نكردند. من كه به اين غربيها اصلاً اعتماد ندارم. با اين حال خود دانيد!
راه دوم اين است كه همينطور در هر مناسبتى در خيابانها قرار بگذاريم. اما مطمئن باشيد روز به روز از تعداد ما كاسته و به تعداد نيروهاى آنها افزوده خواهد شد. راه سوم: مقابله به مثل: يعنى اگر آنها مردم را در خيابان ميكشند، ما هم اسلحه دستمان بگيريم و آنها را بكشيم. اگر زندانى از ما ميگيرند و آنها را شكنجه ميكنند تا بترسانند، ما هم گروگان گيرى كنيم. اگر بمب گذارى ميكنند تا جو را امنيتى كنند، ما هم در پاسگاههاى آنها بمب گذارى كنيم تا بترسند. اين گزينه فعلاً منتفى است. چون من كه به شخصه، نه بمب دارم نه اسلحه گيرم اومده (البته يكى ميگفت با يه قيمت نجومى ميتونه جور كنه ولى فعلاً كه از توانايى من يكى خاجه). بعد هم هيچ وحدتى متأسفانه بين مردم نيست. اگر چنين قضيه اى رخ دهد، هركس ساز خودش را ميزند. در شهرهايى شايد گروههايى ادعاى استقلال كنند و بخواهند شهر را در دست بگيرند، در نواحى ديگر مردم به جان هم بيفتند و... كشور بهم بريزد. اگر حزب توده و فداييان خلق مبارزات چريكى ميكردند، آنها حزب بودند و اصول و خواستهاى مشخصى داشتند و همه از شوراى واحدى دستور ميگرفتند و خلاصه تشكيلاتى داشتند. نه اينطور كه يكنفر اسلحه دستش بگيرد و راه بيفتد در خيابان، هر پليس و بسيجى و آخوندى را كه ديد بكشد. اين كار در شرايط فعلى به نظر من بيشتر منجر به هرج و مرج ميشود.
راه چهارم: شكل دهى يك اعتصاب سراسرى و فلج كردن اقتصادى رژيم: اين به نظرم راه خوبيست اما به كسانى كه گفتم، ميگويند احتمالاً خيليها شركت نكنند و كسانى هم كه شركت كنند در روزهاى اول منصرف شوند. شايد هم راست بگويند. بنابراين بايد تحت يك سازماندهى مشخص، با كپى نوشته هايى پشت و رو و پخش آنها در خانه ها و بين مردم بطور غير مستقيم، همه را از عمق فاجعۀ فعلى و سرانجام ايران را در مسير فاشيستى اى كه حكومت جمهورى اسلامى در پيش گرفته تبيين كنيم كه دقيقاً اگر امروز ساكت باشيم، بعد از 4 سال چگونه زندگى خواهيم كرد (كافيست به زندگى مردم كره شمالى و حكومتهاى ديكتاتورى ديگر نگاهى بياندازيم). و اينكه اين زندگى كه شما در اين 31 سال داشتيد اسمش زندگى نيست. برويد ببينيد مردم كشورهاى پيشرفته چطور زندگى ميكنند خودتان متوجه ميشويد. خيلى طرحهاى ديگر هم ميتوان داشت. به هر حال بايد اتحاد لازم ايجاد شود و دلهاى مردم را ميتوان به هم نزديك كرد.
يك راه پنجمى هم هست و آنهم مبارزات بى خشونت در حالت كلى است. البته گزينۀ قبل يكى از همين مبارزات بود. دكتر سازگارا در اين زمينه مطالب و دستورالعملهاى خوبى دارد اما بايد يكنفر پيدا شود حرفها را خلاصه كند و انواع كارهايى را كه ميتوانيم انجام دهيم ليست كند كه ببينيم چه كار بايد انجام دهيم.
درضمن خودتان چند نفر دور و برتان پيدا كنيد كه هم طيف شما باشند كه اگر اينترنت قطع شد بيكار نشينيم. يك گروه ياهو هم بسازيم و باهم در اين باره بحث كنيم. اگر قبلاً ساخته شده به ما هم خبر بدهيد در آن عضو شويم. اگر نه خودمان يكى بسازيم.