۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

سرنگونى

هدف ما براندازي حكومتي است كه از ابتدا نامشروع بوده و 31 سال به ظلم و غارت و نيرنگ دست برده است. اين كار را از چند راه ميتوان انجام داد. "مشروعيت زدايي"، "فرسايش حكومت و ايجاد شكاف در آن"، "تقويت همبستگي ملي". جنبش سبز ما بايد از نظر جغرافيايي، طبقات اجتماعي و كيفيتي رشد يابد. بايد امكانات ارتباطات و اطلاع رساني جنبش را گسترش دهيم و بر ترس خود از سركوبهاي حكومت فائق آييم.
اساس مبارزه بي خشونت نافرماني است. يعني از كارهايي كه حكومت از ما انتظار انجام دارد خودداري كنيم و دست به كارهايي بزنيم كه ممنوع شده است (تا جايي كه ميتوانيم). بوروكرات ها از انجام دستورات ساده سر باز زنند. دانشجويان از خطوط قرمزي كه برايشان معين شده عبور كنند. نيروهاي انتظامي از سركوب خودداري ورزند و حتي دست به شورش بزنند. نتيجۀ همۀ اينها باهم ميشود سرنگوني رژيم. اعتصابات و تحريمها نيز جزو همين مبارزات است. هرگونه اعتراض، عدم همكاري با دولت و مداخله در حوزه هاي ممنوع نيز همينطور. به هر حال مبارزه است و با انفعال و سازش و پاسيويته كاملاً فرق دارد. بلكه دقيقاً مثل جنگ،رويارويي و مقابله با دشمن است و به استراتژي دقيق و خردمندانه و تاكتيك هاي مؤثر و انتخاب نبردهاي مؤتر و كليدي نياز دارد و از سربازانش شجاعت، انضباط و فداكاري مي طلبد. استدلال و گفتگو و مذاكره همه رفتارهايي "كلامي" هستند اما مبارزه بي خشونت رفتاري "عملي" است. اين مبارزه ميتواند اصلاح طلب يا برانداز باشد كه در حالت دوم وقعي به قانون اساسي نمي نهد. عمل يا منفي است يا مثبت. براي نمونه شعار نويسي يا تظاهرات وسيع دانشجويي قبل از موعد 18 تير و غافلگير كردن حكام يك عمل مثبت است.
شعار "رفراندوم براي تعيين رژيم" بهتر از شعار آزادي است. حكومت هميشه بايد با تهديد "به خشونت كشيده شدن مبارزۀ مردم عليه جيره خواران رژيم" مواجه باشد. بنابراين من در آينده مطالبي هم دربارۀ تاكتيكهاي رزم درون شهري خواهم نوشت تا در صورت لزوم از آن استفاده كنيم. بعنوان نمونه هايي از خلاقيتهاي ايرانيان در مبارزۀ بي خشونت ميتوان اينها را ذكر كرد: روشن كردن چراغ اتوموبيلها و بوق زدن به نشانه همبستگي، شبها مرگ بر ديكتاتور گفتن. استراتژي بين مبارزان ضروري است كه آنهم به وحدت و همبستگي كامل با جريان سريع اطلاعات بستگي دارد و آنهم سازماندهي نياز دارد. رهبران مبارزه بايد عمق كافي را براي مقاومت داشته باشند و امكان جايگزيني رهبري سازمان وجود داشته باشد. به جاي سازمان واحد و علني، هسته هاي مستقلي كه ارتباطشان با يكديگر سطحي و محدود است ولي نقشه عمل مشترك دارند، بهترين امكانات را در اختيار مبارزان قرار مي دهد. به قول حجاريان "خرس را در دشت بايد شكار كرد". يعني به جاي مقابلۀ مستقيم با مزدوران رژيم كه تا دندان مسلح اند، دست به تظاهرات موضعي و همزمان بزنيم و اين نيازمند شبكۀ ارتباطي درون جنبش است. بدنۀ جنبش بايد اطلاعات مبارزه ها و تجربه ها را سريعاً به تمام نقاط كشور برساند و همه را از برنامه ريزي هاي بعدي مطلع كند. ثانياً حفظ اتحاد، روحيه، اعتماد به نفس، اطمينان از پيروزي و پذيرفتن مأموران نادم رژيم كه ميخواهند عليه رژيم دست به كار شوند. ثالثاً جمع آوري اطلاعات و رهبري جنبش كه چه زماني حمله و چه زماني عقب نشيني لازم است. با ابتكار عمل. چهارم زنداني كردن عده اي از اوباش نيروي انتظامي و گروگان گيري لباس شخصي ها.
شعار مرگ بر روسيه بسيار شعار نيكي است و سران آنها را كمي به خود مي آورد كه آنان نيز جانياني خونخوار هستند. يك تضادي بين منافع نظام جمهوري اسلامي با منافع حاكمان آن بوجود آمده كه سقوط آنرا حتمي ميگرداند. توسل به خشونت توسط رژيم اوج ضعف آنرا به نمايش مي گذارد، و اوج قدرت جمهوري اسلامي در دوران خاتمي بود كه اپوزيسيون به كنار كشيده شده بود. امروزه جمهوري اسلامي از هر حربه اي استفاده ميكند تا تفرقه و شكاف ميان مخالفانش بيندازد و آنها را هم در رعب و وحشت نگه دارد. توسط بسيج، انصار حزب الله، لباس شخصي ها، نيروهاي ضد شورش، نيروهاي انتظامي، وزارت اطلاعات. شناخت ساختار هريك از اين مزدوران الزاميست. همچنين بايد تا مي توان از طرفداران رژيم كاست و آنها را به سمت خود دعوت كرد. همچنين فعلاً هرچه از خشونت پرهيز كنيم بهانۀ كمتري به دست نيروهاي سركوبگر ميدهيم.
مبارزان بي خشونت همانند سربازان جنگ نيازمند تمرينهاي مبارزاتي، شركت در درگيري ها و آزمايش شيوه هاي مختلف هستند، و تجربيات بايد انتقال داده شود. مهمترين عامل پيروزي، تداوم و استمرار مبارزه است.
ابتدا بايد خواسته ها و موانع جنبش و ظرفيتهاي نظامي و سياسي و فرهنگي رژيم برآورد شود و در سطح وسيع داخل جنبش اطلاع رساني شود. پس از آن نقطه ضعفهاي نظام هدف گرفته شود بعنوان اهداف اوليه. هدف نهايي ما رسيدن به دموكراسي و حقوق بشر، عدالت، امنيت، رفاه اقتصادي و رفراندوم سياسي آزاد است. اما هدف كوچك به اين آساني تعيين نمي شود و اگر مشخص نباشد يا توافق روي آن نباشد جنبش به ركود كشيده مي شود. اين هدف ميتواند دنبال تقويت يكپارچگي و مقاومت ملي، فرسايش كودتاچيان و فلج سازي حكومت كودتا باشد. براي مثال هدف آزادي زندانيان سياسي هدفي روشن است و ميتواند زمانمند باشد. اين گامها را در نظر داشته باشيد:
1- تحقيق و مطالعه در ظرفيتهاي خود، حريف و تعيين اهداف
2- مذاكره براي متقاعد ساختن رژيم به عقب نشيني در برابر رأي مردم
3- سخنراني ها و جلسات عمومي و نامه هاي سرگشاده
4- تظاهرات موضعي و عمومي
5- اعتصابات محدود از اعتصابات كاري تا غذايي
6- تحريمهاي مالي (در صورت امكان)
7- نافرماني مدني، حركت دسته جمعي در نقض قانون
8- اعتصابات عمومي (متوقف ساختن كامل چرخهاي اقتصادي)
9- ايجاد يك حكومت موازي

۱ نظر:

مسعود گفت...

درود

متاسفانه بزرگترین مشکل مردم ایران در مبارزات خود نداشتن رهبر است. منظور از رهبر رهبری است با اتکا به پشتیبانی میلیونی مردم از خود از موضوع قدرت سخن بگوید. زمانی که رهبر نباشد و یا باشد ضعف شدید داشته باشد که قوانین مبارزه سیاسی اش بر مبنای قوانین حکومت تعیین کند راه به جایی نخواهند برد. رهبری که خودی و غیر خودی در اندیشه اش باشد نمی تواند راه به جایی ببرد. ممکن است مدتی مردم به دلیل هیجان دنبال او بیفتند ولی زمانی که ببینند هیچ سحنی ندارد نا امید می شود و این بزرگترین ضربه ای است که یک رهبر بد به یک جامعه می زند. این همان کاری بود که خاتمی با مردم کرد و موسوی به گونه ای دیگر با مردم انجام داد. کدام رهبر سیاسی حدود یک ماه ساکت می شود؟
سیاسیون خارج از کشور هم هنوز در بحث های گذشته خود هستند و از زمان حال غافل هستند. هنوز بحث اصلی میان آنها 28 مرداد است و اینکه شاه خیانتکار بود یا مصدق. البته انسانهای دلسوز هم در درون کشور و هم در بیرون از کشور هستند ولی متاسفانه حرفشان به گوش مردم نمی رسد زیرا ابزار تبلیغاتی در اختیار ندارند.

پیروز باشی. پاینده ایران و ایرانی